آی باکلاه......... آی بی کلاه..........
قالب وبلاگ
مشکلات فضا

رتبه اول سوانح رانندگی دنیا رو داریم ولی تا سپر 2تا ماشین میخوره به هم 2000 نفر جمع میشن با تعجب نگاه میکنن!!!

 


 

بعد از تصادف پليس مياد مى پرسه تقصير كى بود!!
هر دو راننده به هم نگاه مى كنن
يكيشون مى گه والا من كه خواب بودم نديدم


 

دختر : ساعت چنده ؟
پسر : ساعت چنده ؟
دختر : دیوونه شدی ؟
پسر : دیوونه شدی ؟
دختر : چرا هر چی میگم تکرار میکنی ؟
پسر : چرا هر چی میگم تکرار میکنی ؟
دختر : دوستت دارم عزیزم
پسر : ساعت هفت و چهل و پنج دقیقه


خدا جونم یه سواله فنی!
نمیشد یه حرکت میزدی اونهمه خاصیت که تو شلغمه تو چیپس و پفک باشه آیا؟؟


 

یه يخچال نو خريدم، يخچال قديميه رو گذاشتم دم در روش نوشتم: رايگان! هركسي خواست، ببره.
هر روز ميومدم مي ديدم يخچال سر جاشه!
دو سه روز گذشت ديدم اينطوريه رو يخچال نوشتم: براي فروش، 50000 تومان!
فردا صبحش اومدم ديدم يخچال رو دزديدن!

 

 

 

 

 

دزدیدن جنس مجانی که صفا نداره

 


بابام داشت روزنامه ورزشی میخوند یهو دیدم بغضش ترکید، گفتم چی شده؟ گفت: داشتم روزنامه میخوندم دیدم نوشته «سردار رویانیان به همراه سردار زارع برای صحبت کردن رفتن پیش سردار عزیز محمدی»، یهو یاد عملیات فتح المبین افتادم!

   

تازه سردار آجرلو (مدیرعامل استیل آذین) و سردار جعفری (مدیر عامل تراکتور) و سردار اولیایی (مدیرعامل پاس) پشت خاکریز گیر افتاده بودن و به جلسه نرسیدن!!!!!

 

 

 


 

 

 

جالب است هواپيمای جاسوسی آمريکا با اين همه سيستم رادار گريز و... شناسايی و شکار می‌شود ولی کاروان مواد مخدر وارد کشور می‌شود...
[روزنامه خراسان - ستون حرف مردم]

 

 

 

 

 

 

از اینایی که هواپیمای بدون سرنشینو سالم مینشونن تقاضا داریم بی زحمت سرنشین داراشم سالم بنشونن

 

 

 


 

 

 

اگه تو این سن و سال بفهمم همه راهُ اشتباه رفتم یه کاریش می‌کنم
اما اینکه می‌بینم مغز تخمه آفتابگردونایی که می‌گیرم، می‌افته زیر مبل و پیدا نمیشه
حس می‌کنم تمام زحماتم رو به باد دادم

 

 

 


 

 

 

یه زن و شوهر رو تخت خوابيده بودن، خانومه كه داشت خواب مي ديد ناغافل فرياد میكشه : "شوهرم اومد..." مرد بيچاره از خواب مي پره و دستپاچه خودشو پرت ميكنه زير تخت !!

 

 

 

 

 

 جفتشون اینکاره بودن ناکسا  

 

 

 

 


 

 

 

يارو داشت قرص رو به زور تو کونش میکرد !
بهش گفتن چرا همچین میکنی ؟

 

 

میگه : این لامصب رو باید قبل از غذا می خوردم !!

 

 

 

 

 

بیگی منو روده بر شدم از خنده

 

 

 

 


 

 

 

یکی تعریف میکرد:
رفته بودیم یه جا مهمونی، صاحب خونه یه دختر ملوس داشت، 3،4سالش بود، دیوار راستو میرفت بالا!
نازش کردم، بوسیدمش و بهش با لحن بچه گونه گفتم:
خاله دون، جن سالته عجیییجم؟ اسمتو بهم میگی خانومه خوججل؟
چند ثانیه تو چشام نگاه کرد، بعدش خیلی جدی گفت:
احمق، مثل آدم حرف بزن ببینم چی میگی ..!

 

 

 


 

 

 

زمانى كه ما مدرسه مى رفتيم، يك نوع املاء بود به نام 'املاء پاتخته اى' ، در نوع خودش عذابى بود اليم! براى كسى كه پاى تخته مى رفت يه حسى داشت تو مايه هاى اعدام در ملاءعام.. و براى همكلاسى هاى تماشاچى چيزى بود مصداق تفريح سالم..

 

 

 


 

 

 

ما همه مون یه جورایی یه زمانی جز اقلیت های هندی بودیم ؛
.
.
.
چون همه مون یه گاوی رو یه روزی به عنوان عشق می پرستیدیم !!!

 

 

 

 

ما همون گاوم گیرمون نیومد...

 


[ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰ ] [ 0:8 ] [ مهدي عظيم پور ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
موضوعات وب
امکانات وب