آی باکلاه......... آی بی کلاه.......... | ||
درخواستش بود چهره آرامش مجبورم کرد خیلی معطلش نکنم موافقتنامه رو با غرور امضاء کردم و از اون جایی که حدس می زدم خوندن و نوشتن ندونه به جوهر روی میز اشاره کردم و بهش فهموندم که اثر انگشتش روی نامه لازمه با متانت خاصی قلم زیباشو از جیبش بیرون آورد و با خط خوشی نامش رو نوشت و امضاء کرد کمی خودمو جمع و جور کردم و مجذوب خط خوشش بودم که نامش توجهمو جلب کرد معلم کلاس اول دبستانم بود… [ یکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۱ ] [ 19:46 ] [ مهدي عظيم پور ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |