آی باکلاه......... آی بی کلاه..........
قالب وبلاگ
اقا ما  تودانشگامون یه یارو هست یه کم فک کنم کم داره...تو قسمت روبط عمومی هست...اعلامیه میزنه و از این حرفا...هر وقت ما اینو تو دانشگاه میبینیم داره باسرعت تمام در حال دو هست.......ماهم میخندیم در حالی ک کار مهمی هم نداره........

امروزباهمازاسانسور پیاده شدیم دید در اسانسور رو محکم باز کرد وزد بهم و دوید...منم پشت سرش راه میرفتم و میخندیدم...بین ساختمان مرکزی و ساختمان اموزش یه راهرو هست ک دوتادر بزرگ وسنگین داره اینارو هم زد بهم ورفت...منم میرفتم و مخندیدم ..یکی از دوستام رو دیدم...اومدم ادای این یارو رو واسش دربیارم باسرعت اون در سنگین رو باز کردم زدم ب دیوار ک خداچشتون روز بد نبینه دستام لای در ودیوار گیر کرد...اینقده فشاررودستام اومد ک درجا انگشت وسطیم پوستش ترکیدوخون زد بیرون وکل بند انگشت با ناخن و مخلفات سیاه کرد........

اینگونه این بنده عبرت گرفت ک دیگه کسی رو مسخره نکنه.......هرکی واسه خودش یه دنیایی داره.شاید خیلیاهم منو مسخره میکنن و من نمیفهمم........

[ یکشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۱ ] [ 18:13 ] [ مهدي عظيم پور ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
موضوعات وب
امکانات وب