آی باکلاه......... آی بی کلاه.......... | ||
زن و شوهري با 9 تا بچه در ايستگاه اتوبوس منتظر ايستاده بودند كه پیرمرد نابينايي هم به آنها ملحق شد اتوبوس كه آمد پر بود و فقط زن و 9 تا بچه تونستند سوار بشوند. به همين خاطر شوهر و پیرمرد نابينا تصميم گرفتند پياده راه بيافتند بعد از مدتي شوهره از تق تق چوب مرد نابينا عصباني شد و گفت چرا يه تيكه لاستيك سر چوبت نميكني. تق تق اش منو ديوونه كرد پيرمرد نابینا جواب داد اگه تو هم لاستيك سر چوبت مي ذاشتي الان ما سوار اتوبوس بوديم پس خفه شو *************************** کاش میشد بری تو گوگل بزنی اون آهنگه که تو اون ماشینه شنیدم ، بعد لینک دانلودشو بیاره.. این دانشمندا چه غلطی میکنن من نمدونم !!! ـ ****************************** تنها خوبی گوگل پلاس اینه که عربها جونشون در میاد تا بتونن تلفظش کنن...! غوغل بلاس !!! ـ *************************** یه بار منو بابامو داداشم تو پذیرائی کنار هم خوابیده بودیم. بابام البته پشتش به بخاری بود و نصف شب. بومممممممممممم. یه صدای وحشتناکی اومد. انگاری بخاری ترکید داداشم مثل جن دیده ها از خواب پرید و داد زد بخاری منفجر شد بابام گفت : بگیر بخواب بچه من بودم عجب بابای ریلکسی. خوب شد پشت باباهه به پسرش نبوده ـ ************************* ساعت دو نصفه شب یکی اول زنگ زد بعد اس ام اس داد که من یه پسر ۲۶ سالم به قرآن شماره شما رو همینجوری گرفتم اگه دختری تو رو قرآن جوابمو بده خیلی خیلی دوستت دارم ! ـ ملت تو کفه داریم؟ ـ ************************** زن جوان زیبا و خوشاندامی هستم و شوهری دارم که مرا گاز میگیرد و گهگاه اثر گاز گرفتگی او بر روی گوش، گردن، بازو، ساق دست، مچ دست، پهلو، باسن، ران، ساق پا و حتی سینهام بجا میماند و باعث خجالت من نزد دوست پسرم میشود. چه کنم؟ چمچاره کن ـ ************************* مرد چيست؟ موجودي بدبخت كه موقع تولد ، ميگن حال مادرش چطوره؟ موقع عروسيش ميگن چه عروس خوشگليه! موقع مرگش هم ميگن بيچاره زنش!!! ـ [ دوشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۰ ] [ 21:14 ] [ مهدي عظيم پور ]
|
||
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |