آی باکلاه......... آی بی کلاه..........
قالب وبلاگ
دختره میخواست سوار ماشینش بشه، دیدم چرخ عقبش پنچره، گفتم خانوم چرخت پنچره، گفت : چرخ عمت پنچره، نکبت
 
 
 
 

باز خوبه نگفته : سبیل بابات میچرخه!  ـ
 
 

شبیه این ماجرا واقعا برای من هم اتفاق افتاد. سر قرار ملاقات با دوستی دیر کرده بودم ساعت هم نداشتم. از خانم نیمه محترمی پرسیدم ببخشید ساعت چنده ؟ جواب داد : خفه شو !  ـ
 
 
 

 
 
 
رفتم داروخونه میگم پماد ضد خارش میخوام، یارو زیر لب میگه نیگا جوونای این مملکت حال ندارن خودشونو بخارونن
 
 
 
 
 

خوبه نگفته، بیا برات بخارونمش!  من یه بار رفتم داروخانه با حالت خنده وارد شدم یارو گفت کاندوم میخوای؟  ـ
 
 
 

 
 
 
تو عروسی یکی میخواست یکی رو بلند کنه برقصونه، طرف دوست نداشت برقصه؛ انقدر بهش گیر داد باید برقصی که آخرش دعوا شد  ـ
 
 
 
 
 
توی یه شهری(اسمشو نبر :دی) وقتی کارت دعوت عروسی میاد روش نوشته به صرف ناهار از ساعت 11 تا وقتی که دعوا بشه  ـ
 
 

البته بعضی ها هم هستن اول مهمونی بهش کلی اصرار میکنی بلند شه برقصه ، آخرش باید التماس کنی که بشینه  ـ
 
 
 

 
 
 
همسایمون کلی خرج کرد تمام در و دیوار بیرونی خونه‌ش را خیلی خوشگل رنگ زد، یه روز نگذشته بود، یکی با اسپری رنگ بزرگ روی دیوارشون نوشت: لیلا عاشقتم، نکن این کارو با من!!! ـ
 
 
 
 

اين ملت تغيير ناپذيرن  ـ
 
 
 

 
 
 
نشستم پايه کامپیوتر دارم تو اینترنت چرخ ميزنم
بابام اومده ميگه باز تو اینترنتی؟؟؟!!! ميگم آره
ميگه انقده نرو تو اینترنت سرطان ميگيريااااااااا
ميگم چه سرطاني ؟؟!!!!!! ميگه سرطان زخم باسن
 
 
 
 
 
نگران شدم. منم زیاد تو اینترنت میام. اگه یه موقع ایمیل ها قطع شد بدونید منصور قیامت سرطان زخم باسن گرفته ـ
 
 
 

 
 
 
رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟
گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم , اومدم خودمو معرفی کنم! ـ
 
 
 

 
 
 
از فرنود مي پرسن شوشولتو خودت ميشوري ؟
ميگه پَــــ نَ پـَـَـ ميندازم تو ماشين لباسشويي
 
 
 

 
 
 
پریشب تو خیابون میرفتم داشتم با فندکم بازی میکردم، پلیس رد شده میگه اون چیه؟ فندکه؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ مشعل المپیکه دارم میبرم لندن!! میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ و زهرمار، سوار شو بریم... میگم کلانتری؟ میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ میبریمت لندن با پله و مارادونا هم دوتا عکس بندازیم!!! ـ
 
 
 

 
 
 

http://s1.picofile.com/file/7108398709/whgehj.jpeg
 
 
 

 
 
 
دوست بابام اومده دم خونه بابام میگه بگو بابام روزه است خوابیده... منم گفتم عمو ببخشید بابام روزه است خوابیده. میگه عمو جون دورغ نگو ظهر با هم دلستر خریدیم خوردیم... بگو بیاد پایین.... ـ
 
 

[ پنجشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۰ ] [ 11:28 ] [ مهدي عظيم پور ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
موضوعات وب
امکانات وب